روزگاری ، در یک شهر شلوغ که بین تپه های نورد و رودخانه های بادگیر واقع شده بود ، یک زن جوان به نام لیلی زندگی می کرد. لیلی یک روح خلاق بود ، همیشه در جستجوی راه هایی برای بیان خودش و اضافه کردن چلپ چلوپ رنگ به زندگی خود بود.
یک بعد از ظهر آفتابی ، هنگام قدم زدن در بازار پر جنب و جوش ، لیلی روی غرفه ای که با مجموعه ای از کیف های خیره کننده خیره کننده آراسته شده بود ، گیر افتاد. او با استفاده از رنگهای پر جنب و جوش و طراحی عملی آنها ، با کنجکاوی به غرفه نزدیک شد. فروشنده ، یک پیرزن مهربان با چشمک زدن به چشم ، لیلی را با لبخند گرم سلام کرد.
فروشنده توضیح داد: "اینها کیسه های تات شده ما هستند." "آنها در رنگین کمان رنگ ها و با قیمتی که به سادگی غیرقابل تحمل است ، می آیند."
چشمان لیلی با هیجان در حالی که کیسه ها را مورد بررسی قرار داد ، انگشتانش را ردیابی می کند که دوخت محکم و پارچه صاف را ردیابی می کند. او در جستجوی یک کیسه عملی و در عین حال شیک برای حمل وسایل خود بود ، و به نظر می رسید این کیف های Tote کاملاً متناسب با این لایحه هستند.
فروشنده با اشاره به فضای داخلی بزرگ کیف ، ادامه داد: "این بخش اصلی بزرگ برای ذخیره تمام ملزومات شما مناسب است." "و این جیب های جانبی داخلی کوچک برای نگه داشتن لوازم جانبی کوچکتر شما و به راحتی در دسترس ایده آل هستند."
لیلی با توافق ، با تصور تمام راه هایی که می تواند از کیسه tote استفاده کند تا وسایل خود را مرتب و مرتب نگه دارد. او دستگیره های وب را تحسین کرد و خاطرنشان کرد که حمل آنها چقدر راحت خواهد بود ، خواه بر روی شانه او بکشند و چه در دست او نگه داشته شوند.
فروشنده با چشمک اضافه کرد: "و جیب بیرونی را در سمت چپ فراموش نکنید." "این برای نگه داشتن کلیدها یا تلفن خود در دسترس آسان است."
لیلی با لبخندی از قدردانی ، یک کیسه پرشور پر فیروزه ای را انتخاب کرد و با اشتیاق پرداخت خود را تحویل داد. در حالی که او از بازار دور می شد ، کیف جدید او که روی شانه خود می چرخید ، نمی توانست کمک کند اما احساس هیجان و پیش بینی را احساس می کند.
طی روزها و هفته های بعد ، لیلی خود را دوباره و دوباره به کیف دستی خود رساند و از تطبیق پذیری و عملی خود شگفت زده شد. این که آیا او برای تحصیل ، ملاقات با دوستان برای قهوه ، یا کاوش در سنگهای پنهان شهر ، به کتابخانه می رفت ، کیف دستی او همیشه در کنار او بود و آماده بود تا او را در ماجراهای خود همراهی کند.
و در حالی که او به زندگی روزمره خود رفت ، لیلی نتوانست کمک کند اما متوجه نگاه های تحسین برانگیز و تعارف هایی که در لوازم جانبی شیک خود دریافت کرده است. با هر تعارف ، او احساس غرور و رضایت را احساس کرد ، و دانست که او ترکیب کاملی از مد و عملکرد را در کیسه محبوب محبوب خود پیدا کرده است.
در پایان ، لیلی فهمید که کیف Tote او فقط یک لوازم جانبی عملی نیست - این نمادی از سبک منحصر به فرد او ، روح پرماجرا و او برای زندگی بود. و در حالی که او به کشف دنیای اطراف خود ادامه می داد ، او می دانست که کیسه معتبر او همیشه در آنجا خواهد بود تا او را در این سفر همراهی کند.